iMan-TT

...!?

شیشه ای می شکند...

یک نفر می پرسد...

چرا شیشه شکست؟

مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.

یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد.

شیشه ی پنجره را زود شکست.

کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست،

عابری خنده کنان می آمد...

تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...

اما امشب دیدم...

هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟

دل من سخت شکست اما،

هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا


 


 

 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 9:2 ] [ ایمان ] [ ]

.../-/

خواهم امشب را که با غم سر کنم

دفتری با اشک چشمم تر کنم

نام آن دفتر نهم دیوان عشق

اشک را عنوان آن دفتر کنم







باز دلم گرفته گریم اختیاری نیست



آخه جز گریه منو کاری نیست



یه عمری از محبت بی نصیبم ای خدا



آخه من غریبم ای خدا



کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم



از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم



کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی نداریم



هی پشت سر هم همش بد میاریم



ما خون جگر خوردیم سوختیم وساختیم



به جرم زنده بودن همه هستی را باختی
 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 8:58 ] [ ایمان ] [ ]

1

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست



دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را

قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد

آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست

حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 8:56 ] [ ایمان ] [ ]

Che ShabHaie....

چه شبهایی با رویای تو خوابیدم

نفهمیدی

چه شبهایی که اسم تو رو لبهام بود

نمیشنیدی

چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم



از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم



چه شبهایی با شب گردی

شبو تا صبح می بردم

نبودی ماه جون می داد

نبودی بی تو میمردم

چه شبهایی دعا کردم یه کم

این فاصله کم شه



یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه





توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من



چه قدر جای تو خالی بود

چه شبهای بدی بودن



گذشتن عمرو بردن

حالا من موندم و حسرت



چه قدر بی رحمه این دنیا



به این تقدیر بد لعنت...............


 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:47 ] [ ایمان ] [ ]

1

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......

 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:45 ] [ ایمان ] [ ]

Nistam...

من نیستم مانند تو، مثل خودم هم نیستم


تو زخمی صدها غمی، من زخمی غم نیستم


با یادگاری از تبر، از سمت جنگ آمدی گفتم


چه آمد بر سرت؟ گفتی که مَحرم نیستم


مجذوب پروازم ولی، دستم به جایی بند نیست


حالا قضاوت کن خودت، من بی‌گناهم! نیستم


با یک تلنگر می‌شود، از هم فروپاشی مرا


نگذار سر بر شانه‌ام، آن‌قدر محکم نیستم


خواندی غزل‌های مرا، گفتی که خیلی
عاشقم


اما نمی‌دانم خودم، هم عاشقم هم نیستم

 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:42 ] [ ایمان ] [ ]

Na...!

شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او


نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو

دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو

نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب‌حال، نه یکی گفت‌وگو

نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو

همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده... »

نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو

نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو

به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همه‌اش هوی و های، همه‌اش های و هو

هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او

هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !

بِبَریدم به دوش، به کوی می‌فروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:39 ] [ ایمان ] [ ]

... !

اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟

امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟


ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ

این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت


يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت


از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست

تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت


مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود

ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيم 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:36 ] [ ایمان ] [ ]

Tanhai

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کرده ام
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم زیرا در کلبه ی تنهایی هایم در انتظار
خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان نخواهم کرد  

[ پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, ] [ 10:0 ] [ ایمان ] [ ]