تنهای

iMan-TT

تنهای

باز هم غربت دل
یاد تصویر تو کرد
در شب غمزده ام
باز هم چشم ترم
خواب تعبیر تو کرد

من به تنهایی ماه
من به ظلمتکده این همه اسرار سکوت
من به یک پنجره می اندیشم

تا فراسوی نگاهم برخیز
لابه لای افق سرد و کبود
دسته ای از گل یاس
روی موهای شب تیره من
تو بیاویز که شاید همه خاطره ها
رنگ چشمان تو را یاد آرد

ای پرنده که چنین تنهایی
لای آن ابر بلند
پشت دروازه رنگین افق
لحظه ای مکث نکردی شاید
که ببینی شبحی مثل خدا

رد پای همه ثانیه ها
پشت یک پرده شفاف بلور

و دو دستی که هوا را پس زد
و صدایی که مرا در خود خواند

شاهد خاموشی شمع من اند
که به یاد تو دلم روشن کرد

در عزای همه پنجره ها
پرده ها تاریکند

و سکوت ...
و قیام ...

و به پرواز بلند همه چلچله ها
سر به دیوار تو من می کوبم

شمع خاموش من و این همه شب
باز با یاد تو من می خوانم
که نسیم هوست میوه تنهایی من

من و این شمع خموش
من و این پرده تاریک و سیاه
من و این پنجره بسته کور
من و این ثانیه ها
من و دستان تو در این همه تب
من و تنهایی مهتابی شب
من ودیوار فرو ریخته ساکت و سرد
برگ خشکیده نارنجی و زرد

من و پیوند حرارت با می
من و یک ناله نی
آه!...

این ها همه یاران من اند
پس چرا می نالم
؟


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, ] [ 16:8 ] [ ایمان ] [ ]