iMan-TT

دوستت دارم...............

 

 
من می خواهم بدانی ، امروز و هر روز
وقتی می گویم دوستت دارم، این فقط یک کلمه نیست
با یک معنی ساده......
این یک احساس است، در کنار قلب من
یک عاطفه است که وجود دارد به خاطر تو...
به خاطر تو، به خاطر  تو، به خاطرتو
که قلب مرا روشن می کند، کلماتم را، زندگیم را روشن می کند...
دوستت دارم یعنی تو برای من شادی می آوری ،
و به من آرامش می دهی...
دوستت دارم یعنی تو بهترین دوست منی
کسی که می توانم به طرفش بروم؛ کسی که می توانم به او اعتماد کنم...
دوستت دارم یعنی تو شگفت انگیزی
انکار ناپذیرو همینطور عجیب خیلی عجیب عجیب تر از اونی که فکرش را می کنم...
 
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 11:29 ] [ ایمان ] [ ]

رنگ عشق......

 در و دیوار دنیا رنگی است


 رنگ عشق

 خدا جهان را رنگ کرده است

 رنگ عشق؛ و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد

از هر طرف که بگذری، لباست به گوشه‌ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد

اما کاش چندان هم محتاط نباشی؛ شاد باش و بی پروا بگذر، که خدا کسی را دوستتر دارد که لباس‌اش رنگی‌تر است
****************
 ಌ ಌسنگ عشق
زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت.

 خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینه‌ام بگذارم و قلبم باشد.


حالا هروقت که روحم یخ می کند، سنگ آتشینم سرد می شود و تنها سنگش باقی می ماند و هروقت که عاشقم، سنگ آتشینم گُر می گیرد و تنها آتش‌اش می‌ماند.


مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش.
مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 11:26 ] [ ایمان ] [ ]

گفتي..........................

 

 
گفتی عاشقی گفتم دوست دارم.                       
 
گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم گفتم من فقط ناراحت میشم
 
گفتی من به جز تو به کسی فکر نمیکنم. گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر میکنم.
 
گفتی تا ابد تو قلب منی . گفتم فعلا تو قلبم جا داری
 
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو میکشم . گفتم اگه تو بری با یکی دیگه من فقط دلم میخواد طرفو خفه کنم
 
گفتی ...گفتم...
 
فرق ما اینکه :
 
تو دروغ میگفتی اما من راستش میگفت
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 11:25 ] [ ایمان ] [ ]

عشق چيست؟؟؟؟.........

 عشق چیست؟؟؟




به کودکی گفتند:عشق چیست؟


گفت: بازی


به نوجوانی گفتند:عشق چیست؟


گفت:رفیق بازی

به جوانی گفتند عشق چیست؟


گفت:پول وثروت


به پیرمردی گفتند:عشق چیست؟

گفت:عمر

به عاشقی گفتند عشق چیست؟

چیزی نگفت:آهی کشید
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 11:2 ] [ ایمان ] [ ]

مهم نيست.....

مهم نيست..

مهم نیست که چقدر رویا بافته بودم

برای دلم از روزهای بودن تو

مهم نیست که ...

مهم این است که

من دیگر تو را ندارم

و تو دیگر مهربانی های ِ دل من را ...

مهم این است که

من دارم می روم

دارم از همه آن نشانی های ساده

که رد قدم های تو را داشت می روم

جاودانه باشد برایت

هرچه تو جاودانه می خواهی اش

برقرار بماند برایت

لحظه های ِ خوش ِ زیستن ...

وکاش دیگر

برای هیچکس دریغ یک خوب نباشی .

 
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 10:55 ] [ ایمان ] [ ]

من و تو با هم

من و تو با هم

ما ی تاریخیم

نبض فریادیم

سقف والای

مرز آزادیم

*

ما ستون های سخت بنیادیم

 

گندم سبز دشت آبادیم
**

 

من و تو با هم

از بهارانیم

ابر و بارانیم

جنگل سبز

سرو دارانیم

***

 

در تن گلها

نطفه ی عطریم

نقطه ی عطفیم

****

 

با هم

نور خورشیدیم

صبح امیدیم

بی هم

شب تاریکیم

راه باریکیم

که به پرتگاه ئ

سخت نابودی

بس چه نزدیکیم

*****

 

من و تو با هم

مثل یک کوهیم

سرنشینان کشتی نوحیم

من و تو بی هم

تن بی روحیم

******

 

من و تو بی هم آنقدر هیچیم

آنقدر خالی

نه به دل قیلی

نه به سر قالی

زخمی دست باد پائیزیم

از غم و از درد، هر دو لبریزیم

*******

 

من و تو با هم

بدتر از اینها

گر زمین افتیم

باز برخیزیم

********

 

من و تو بی هم

گر چه موجودیم

گر زمین افتیم

هر دو نابودیم

لیک ما با هم

هر دو پا بر جا

هر دو در سودیم

*********

 

بشکن این جام پوچ پایان را

چشم خود باز کن

دفتر عشق را زین پس آغاز کن

پا اگر بسته

آسمان باز است

قصد پرواز است

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:45 ] [ ایمان ] [ ]

اشک ناکامی

بریز ا ی اشک ناکامی

بریز از بی سرانجامی

*

 

که نفرین دلی ، قلبی شکسته

پس این بی سرانجامی نشسته

که آه سینه سوز مهربونی

سر راه مرا از پیش بسته

**

 

دلم رنجیده از زخم زبونها

به ظاهر مهربونی دیدن از نامهربونها

***

 

خیال کردم یکی دلسوزمونه

اگه موندیم توی کار زمونه

خیال کردم یکی داره هوای کار مارو

برای گریه هام دل می سوزونه
****

 

دلم رنجیده از زخم زبونها

به ظاهر مهربونی دیدن از نامهربونها

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:45 ] [ ایمان ] [ ]

 

عین خزون

بهار دارم عین خزون

چه این زمون ، چه اون زمون

*

 

در حسرت مال و منال

دارم میرم رو به زوال

هر روز یه پله پس میرم

همین روزا ز نفس میرم

**

 

از بس نشستم انتظار

رفته ز یادم لاله زار

چراغ خونه م روشنه

روشن نه !

سوسو می زنه

***
"

چرخم نمی چرخه ولی چرخش می دم با یا علی

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:42 ] [ ایمان ] [ ]

 

بابا منو تنها نذار

با این وجود بی قرار

ماند ز تو گر بروی

طفل یتیمی یادگار

تا من نگریم زار زار

بابا بیا بابا بیا
*

 

بازنده گشتم در قمار

 

بودم گر از بازی کنار

در حیرت و اندیشه ام

از دست کار روزگار

خواهم تو را دیوانه وار

بابا بیا بابا بیا
**

 

بابا چه سخته زندگی

دور از تو وآغوش تو

بوی تو را دارد هنوز

این آخرین تنپوش تو

بهشتم بود رو دوش تو

بابا بیا بابا بیا
***

 

از یاد خود بردی مگر

سیما ی معصوم مرا

رفتی ولی جایت هنوز

خالی بود در این سرا

یاد آور این دردانه را

بابا بیا بابا بیا
****

 

بابا نمی دانی چه ها

از دوری تو می کشم

دستی دگر نمی کند

با گرمیش نوازشم

این گشته تنها خواهشم

بابا بیا بابا بیا
*****

 

بابا چه ها کردی که من

تنها تو را خواهم ز جان

برگرد و شادم کن دگر

تا زنده ام پیشم بمان

قدر وفا ی من بدان

بابا بیا بابا بیا
******

 

ایکاش در خانه ئ ما

روح تو بود و جسم تو

پیچیده افسوس این زمان

تنها طنین اسم تو

این بود راه و رسم تو? بابا بیا بابا بیا

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:40 ] [ ایمان ] [ ]

من و غروب و جاده
دیدم دلم گرفته
هوا ی گریه دارم
تو این غروب غمگین
دور از رفیق و یارم
*

دیدم دلم گرفته
دنیا به این شلوغی
این همه آدم اما
من کسی رو ندارم
**

دیدم غروبه اما
نه مثل هر غروبی
پهنا ی آسمونو
هرگز ندیده بودم
از غم به این شلوغی
***

دیدم که جاده خسته س
از اینکه عمری بسته س
اونم تموم حرفاش
یا از هجوم بارون
یا از پلی شکسته س
اونم تموم راههاش
یا انتها نداره
یا در میونه بسته س
****

من و غروب و جاده
رفتیم تا بی نهایت
از دست دوری راه
یکی نداشت شکایت
*****

گم شدیم از غریبی
من و غروب جاده
از بس هوا گرفته
از بس که غم زیاده
******

پر از غبار غم بود
هر جا نگاه میکردی
کی داشت خبر که یک روز
میر ی که برنگرد ی

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:39 ] [ ایمان ] [ ]

ما ز فردا نگرانیم

ما ز فردا نگرانیم
که فردا چه کنیم
زیر این بار گرانیم
که جان را چه کنیم
تو ز من ثانیه هایی
که نه از آن من است میخواهی
آتشی را که
نه در جان من است میخواهی
*

روزگار ، روز مرا پیش فروشی کرده
دل بیدار مرا پیر خموشی کرده
هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم
**

قصد من نیت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاک و دلم خاکی تر
روح من از تو ز من شاکی تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:35 ] [ ایمان ] [ ]

همه رفتن ، کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
*

همه رفتن ، کسی با ما نموندش
کسی حرف دل ما رو نخوندش
همه رفتن ، ولی این دل ما رو
همون که فکر نمی کردیم ، سوزوندش
**

خیال کردم که این گوشه کنارا
یکی داره هوا ی کار مارو
یکی هم این میون دلسوز ما هست
نداره آرزو آزار مارو
که کار ما از این هم باشه بدتر
یکی داریم در این دنیا ی محشر
یکی داریم که از بنده نوازی
زند هر چند گاهی تقه بر در
***

که حاشا تقه یی بر در نخورده
که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی ، حرفی ، کلامی
که جزو رفته ها ییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا
عجب این روزگار دلسرد از ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود منو امروز ببین تنهای تنها

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:33 ] [ ایمان ] [ ]

 

برگ زردی در بهار

برگ زردی در بهار

دیدم و بی اختیار

شکوه کردم از بهار

گریه کردم زار زار

*

 

شکوه ئ ما نابجا بود از بهار?

یا خدایا ظلم کرده روزگار?

**

 

ما در این پیچ و خم اندیشه ها

در پی پیدایش این ریشه ها

ما در این پیچ و خم افکار خویش

در پی کاری بجز بازار خویش

***

 

ناگهان شوریده حالی سینه چاک

گویی که از عشقی هلاک

آمد ، رسید از گرد راه

معصوم و پاک و بی گناه

****

 

آری ، نسیمی آشنا

آمد و پیش چشم ما

رفتند در آغوش هم

دیوانه و مدهوش هم

رفتند و ما در حیرتیم

در زیر بار منتیم

شرمنده ایم از روزگار

بیچاره بود چشم انتظا
ر

*****

 

شکوه ئ ما نابجا بود از قرار کی خدایا ، ظلم کرده روزگار

[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:27 ] [ ایمان ] [ ]

دوٍست دارم

 kheili bad bakhtam


 ey kash ghalbaz az sang bod


 

ey kash ghalbam az ahan bod

 ey kash asan ghalb nadashtam
 

iman
 

ey kash mishod

 hafezamo az zehnam pak konam
 

yani hafezamo az dast bedam
 ey kash tasadof konam

 bemiram

 maghzam monfajer she

[ یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:34 ] [ ایمان ] [ ]

بیا تا برات بگم،آسمون سیا شده

دیگه هر پنجره ای به دیواری وا شده

بیا تا برات بگم ،گل تو گلدون خشکیده

دست سردم تا حالا ،دست گرمی ندیده

بیا تا مثل قدیم ،واسه هم قصه بگیم

گم بشیم تو رویا ها قصه از غصه بگیم

بیا تا برات بگم قصه ی بره و گرگ

که چه جور آشنا شدن تو ی این دشت بزرگ

آخه شب بود میدونی،برن گرگ و نمی دید

بره از گرگ سیا ،حرفهای خوبی شنید

بره ی تنها رو گرگ به یه شهر تازه برد

بره تا رفت تو خیال گرگ پرید و اون و خورد

بره باور نمی کرد ،گفت :شاید میبینه

ولی دید جای دلش خالی مونده تو سینه

بیا تا برات بگم تو همون گرگ بدی

که با نیرنگ و فریب به سراغم اومدی

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:16 ] [ ایمان ] [ ]

می نویسم،می نویسم از تو

تا تن کاغذ  من جا دارد

با تو حادثه ها خواهم گفت

گریه این گریه اگر بگذارد

گریه این گریه اگر بگذارد

با تو از روز ازل خواهم گفت

فتح معراج ازل کافی نیست

با تو از اوج غزل خواهم گفت

می نویسم،همه ی هق هق تنهایی را

تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی

تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی

به حریم خلوت عشق ،تو تنها برسی

می نویسم ،می نویسم از تو

تا تن کاغذ من جا دارد....

می نویسم همه ی با تو نبودن ها را

تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری

تا تو تکیه گاه امن خستگی ها باشی

تا مرا باز به دیدار خود من ببری

می نویسم،می نویسماز تو ....

تا تن کاغذ من جا دارد

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:15 ] [ ایمان ] [ ]

ما دو تا ماهی بودیم ، توی دریای کبود

خالی از اشک های شور، ز غم بود و نبود

پولکامون رنگ و وارنگ، روزامون خوب و قشنگ

آسمونمون یکی  ، خونمون یه قلوه سنگ

خندمون موج ها رو تا ابرا می برد

وقتی دلگیر بودم،اون غصه می خورد

تور های ماهی گیر ها وا نمی شد

عاشقی تو دریا تنها نمی شد

خوابمون پمثل صدف،پر مروارید و نور

پر شد این قصه ما توی دریا های دور

همیشه تک می زدیم ،به حبابهای درشت

تا که مرغ ماهی خوار ،اومد و جفتمو کشت

دلش آتیش بگیره ،دل اون خونه خراب

دیگه نوبته منه ،سایه اش افتاده رو آب

بعد ما نوبت جفتای دیگه س

روز مرگ زشت دل های دیگه س

ای خدا کاری نکن یادش بره

که یه ماهی این پایین منتظره

نمی خوام تنها باشم ماهی دریا باشم

دوست دارم که بعد از این ،توی قصه ها باشم

 

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:6 ] [ ایمان ] [ ]

یادگاری سپیده

( ey dir b dast amade bas zood berafti...)

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 14:7 ] [ ایمان ] [ ]

ها تو بداني كافي است
 
   اگه حتي بين ما             فاصله يك نفسه          نفس منو بگير
     براي يكي شدن             اگه مرگ من بسه         نفس منو بگير
 
 
من حرف هايم را نخواهم گفت
تا تمام نبودن هايم ساده باشند
و تو در بتن من ( بت من ) خواهي شكفت
و تو در من خواهي روييد
من سراسر جنجالم
اما براي تو

نه

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 14:5 ] [ ایمان ] [ ]

گه  سبزم اگه جنگل
اگه ماهی اگه دریا
اگه اسمم همه جا هست
روی لب ها تو کتاب ها
اگه رودم رود گنگ ام
مث بودا اگه پاک
اگه نوری به صلیب ام
اگه گنجی زیر خاک

واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم
اگه پاکم مث معبد
اگه عاشق مث هندو
مث بندر واسه قایق
واسه قایق مث پارو
اگه عکس چهل ستون ام
اگه شهری بی حصارم
واسه آرش تیر آخر
واسه جاده یه سوار
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم
اگه قیمتی ترین سنگ زمین ام
توی تابستون دست های تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر کتابم
برای اسم تو چند تا دونه حرفم
اگه سیلم پیش تو قد یه قطره
اگه کوه ام پیش تو قد یه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درخت ام
پیش تو اندازه ی دکمه ی پیرهن

اگه تلخی مث نفرین
اگه تندی مث رگبار
اگه زخمی زخم کهنه
بغض یک در رو به دیوار
اگه جام شوکرانی
تو عزیزی مث آب
اگه ترسی اگه وحشت
مث مردن توی خواب
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 13:55 ] [ ایمان ] [ ]

دو قدم مانده به خندیدن برگ

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ

چشم در چشم بهاری دیگر....

تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان

یک سبد عاطفه دارم

[ پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, ] [ 13:38 ] [ ایمان ] [ ]