iMan-TT

شراب خواستم... گفت : " ممنوع است " آغوش خواستم... گفت : " ممنوع است" بوسه

خواستم... گفت : " ممنوع است " نگاه خواستم... گفت: " ممنوع است " نفس خواستم... گفت : "

 ممنوع است " ... حالا از پس آن همه سال ديکتاتوري عاشقانه ، با يک بطري پر از گلاب ،

آمده بر سر خاکم و به آغوش مي کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را و چه ناسزاوار

 عکسي را که بر مزارم به يادگار مانده ، نگاه مي کند و در حسرت نفس هاي از دست رفته ، به

 آرامي اشک مي ريزد

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:51 ] [ ایمان ] [ ]

چشماتو می بندی اگه دستامو بگیری

شاید از لرزش دستام یا از این بارون اشکام که میریزن روی لبهام

بشنوی صدای عشقو

التماس قلب من رو

تو از این دل کویری

آخ ... بمیرم و نبینم تو دلت غصه ای باشه

عشق من آخه میتونه مرحم زخم تو باشه

اگه خواستی تو یه لحظه

غصه هاتو پس می گیرم

من برای تو میمیرم

کاش بدونی دوست دارم

به جز تو عشقی ندارم

کاش بدونی به یاد تو چشهامو رو هم میذارم

کاش بدونی رویای من همیشه با تو بودنه

کاش بدونی که قلب من فقط واسه "تو "میزنه ...

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:50 ] [ ایمان ] [ ]

چه زيبا! گفتم دوستت دارم !

چه صادقانه پذيرفتي!

چه فريبنده !

 آغوشم برايت باز شد !

چه ابلهانه!

 با تو خوش بودم !

چه كودكانه !

همه چيزم شدي !

چه زود !

 به خاطره يك كلمه مرا ترك كردي !

چه ناجوانمردانه !

 نيازمندت شدم !

چه حقيرانه!

 واژه غريبه خداحافظي به من آمد!

 چه بيرحمانه!

من سوختم

 

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:49 ] [ ایمان ] [ ]

بازیچه ی دست یار بودن عشق است
در پنجه ی غم شکار بودن عشق ات
در محکمه ای که یار باشد قاضی
محکوم طناب دار بودن عشق است

 

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:47 ] [ ایمان ] [ ]

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست


بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست


گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

 


گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

 


پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

 


تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

 


گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

 


جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست

 


رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

 


بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:46 ] [ ایمان ] [ ]

فقط بخاطر تو كه دوستت دارم هر روز صبح از خواب پا مي شم . با اينكه موهام رو نمي بيني شونشون مي كنم با اينكه به ديدنم نمياي منتظرت مي مونم به خاطرت وبو رو آپديت مي كنم .

مي دونم ! موهامو نمي بيني . به ديدنم نميايي ، اما شايد هم بیای !

اين وب كه چيزي نيست حاضرم هر روز ده تا نه صدتا وب رو آپديت كنم به شرطي كه بدونم حداقل يكيشونو مي خوني .

مي دوني كه اگه نباشي ... حتي فكرشم سخته . من نمي تونم دوري تورو تحمل كنم اگه يه روز نتونستم به خاطر تو از خواب بيدار بشم . اگه نتونستم وب رو به خاطرت پُر از نوشته هاي دلتنگيم كنم . بدون ديگه زنده نيستم . بدون رفتم پيش خدا .

هر شب كه تو با آرامش مي خوابي من صورتت رو تا صبح نوازش مي كنم و هر صبحي كه از خواب پا ميشي جاي بوسه ي من رو لبت هست . يه موقع دلواپسم نشي چون جاي من پيش خدا راحته . همه مي گن خدا عاشق ها رو دوست داره .

يه وقت به من نگي بي وفا ، نگي مي تونستم بمونم و نموندم . دست خودم نيست بايد برم . همين روزا . شايد فردا صبح شايد هم فردا شب .

همون شبي كه جاي اولين بوسه ي من روي لبت موند يا همون صبحي كه براي اولين بار دستم رو کشیدم روی صورت خوشگلت . بدون من با عشق تو رفتم پيش خدا .

دوستت دارم عزيزم اندازه ي همه ي زندگي

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:44 ] [ ایمان ] [ ]

تو

همیشه در یاد منی،

آسمان به آسمان،

کوچه به کوچه ،

رویا به رویا ،

هر جایی که مینگرم با منی، اما...

دلم برایت تنگ می شود!!!

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:41 ] [ ایمان ] [ ]

از این عادات بی تغییر

از این حالات بی تعبیر

از این نوشتنی های نا خواندنی

از این منی که در ابتدا بود تا آن تویی که در اتنهاست

خسته ام

پشت دیوارهای بی پنجره ، زندگی معنا ندارد

فقط داستانی است خالی از حادثه ، محدود به من

کاش صبر را انقدر خوب فرا نمی گرفتم

کاش سقف طاقتم کوتاه بود

شاید من ، اینجا ، حاصل یک خودکشی در دنیای دیگر باشم

شاید هم نه ،

شاید این دروغ ،حقیقت باشد

پس کمی آهسته تر رد شو

خسته گی هایم بیدار می شوند

 

[ دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:39 ] [ ایمان ] [ ]