iMan-TT

نیمکت

نیمکته کناره فواره ی نور / یه بهونه واسه از تو گفتنه

جای خالیه تو گریه آوره / مرگ لحظه های شیرینه منه

یادته به روی اون نیمکته نور / از تو واژه ها غمو خط میزدیم

دست من به دور گردن تو بود / وقتی که تکیه به نیمکت میزدی

دورمون پرنده ها بودن و عشق / با نگاهه منو تو یکی شد

من میخواستم با تو پرواز کنمو / برسم به عاشقی اما نشد!

دورمون پرنده ها بودن و عشق / با نگاهه منو تو یکی شد

من میخواستم با تو پرواز کنمو / برسم به عاشقی اما نشد!

یه سبد خاطره داره یاده تو/ وقتی که تنها رو نیمکت میشینم

شکر رویا که هنوزم میتونم / توی رویا روی ماتو(ماه) ببینم

از خدا میخوام که عطر دلخوشی / هرجا باشی به مشامت برسه

ممنونم از شبه رویا که بازم / وقته دلتنگی به دادم میرسه

نیمکته کناره فواره ی نور / یه بهونه واسه از تو گفتنه

جای خالیه تو گریه آوره / مرگ لحظه های شیرینه منه 

[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 18:54 ] [ ایمان ] [ ]

Hes Mikonam

حس می کنم ، حسم به تو حسی نو است
حسم برای حس تو ، شعری نو است
حس می کنم ، حس کرده ای احساس من
احساس حسم حاسد و جنسی نو است
حدسی بزن ، حسم حسود حس کسیت
احساس تو بر حس من ، حدسی نو است
در حس تو ، احساس من محسوس شد
احساس کن حس مرا ، حسی نو است
سحری بکن ای ساحر احساس من
هر حس تو نسبت من ، سحری نو است
مبحوس گشت احساس من از حس تو
حساس کن احساس خود ، فصلی نو است !!! 

[ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ] [ 17:56 ] [ ایمان ] [ ]

Pedar ~ :D

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . .

 پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟

 پسر میگه : من !

 پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ !

 پسر میگه : بازم من شیرم !

 پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟

 پسر میگه : بابا تو شیری !

 پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟

 پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا . . .

 به سلامتی هرچی پدره . . .

 

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:15 ] [ ایمان ] [ ]

Delam Gerefte

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

 

 

 از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

 

 

 

 یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

 

 

 

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

 

 

 

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

 

 

 

شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته

 

 

 

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

 

 

 

  باید شود هویدا امشب دلم گرفته

 

 

 

 ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو

 

 

 

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

 

 

 فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:11 ] [ ایمان ] [ ]

.

بدون تو انگاری داره خراب میشه سرم

 

تمومه عالم

 

نیستی ببینی چقدر بیتو خرابه حالم

 

بدون تو من واسه گریه کردن

 

100 بهوونه دااارم

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:10 ] [ ایمان ] [ ]

:)

وقتی من پیشت میشینم

 

عاشقترین مرد روی زمینم

 

اینو میدونی که من

 

بی تو میمیرم

 

آخه تمومه دنیامو تو اون

 

چشمای ناز تو میبینم

 

ولی باد اومدو هرچی که بود برد

 

اون روزای خوبمون چه زود مرد

 

حالا من بی تو تنهای تنهااااااام

 

ببین که چه خالیه دستاااام

 

تو ببیییییین

 

نیستی ببینی چقدر بیتو خرابه حالم

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:7 ] [ ایمان ] [ ]

Hes!!!!!

حس می کنم ، حسم به تو حسی نو است

 حسم برای حس تو ، شعری نو است

 حس می کنم ، حس کرده ای احساس من

 احساس حسم حاسد و جنسی نو است

 حدسی بزن ، حسم حسود حس کسیت

 احساس تو بر حس من ، حدسی نو است

 در حس تو ، احساس من محسوس شد

 احساس کن حس مرا ، حسی نو است

 سحری بکن ای ساحر احساس من

 هر حس تو نسبت من ، سحری نو است

 مبحوس گشت احساس من از حس تو

 حساس کن احساس خود ، فصلی نو است !!!

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:6 ] [ ایمان ] [ ]

HasRat

غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی

 گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی


 قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

 چه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخرکار


 تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم

 با رفتنم از این دیار آرزوهامو میکشم


 کوله بارم پره حسرت ، تو دلم یه دنیا درده

 مثل آواره ای تنهام ، تو خیابونی که سرده

 

 تا خیالت به سرم میزنه گریم میگیره

 آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره

 


 

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:4 ] [ ایمان ] [ ]

Eshgh

 

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق

 هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق

 قایقی در طلب موج به دریا پیوست

 باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق

 عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم

 شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق

 شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد

 می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

 پیله رنج من ، ابریشم پیراهن شد

 شمع حق داشت ، به پروانه نمی آید عشق !

 


 

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:0 ] [ ایمان ] [ ]

Ey Kash!

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

 یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

 .

 ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد

 از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

 .

 ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی

 یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

 .

 ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد

 مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

 .

 ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود

 یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

 .

 ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد

 یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 9:58 ] [ ایمان ] [ ]

!

دوستش دارم ولی او دیگران را دوست دارد

بر خلاف عشق از ما بهتران را دوست دارد

هر کجا پا میگذارم در گذرگاه نگاهش من زمینش  میشوم او اسمان را دوست دارد

ساده ام عادت ندارم عشق را بازی بگیرم او ولی در عاشقی بازیگران را دوست دارد

 

[ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ] [ 9:55 ] [ ایمان ] [ ]

Doayam Kon!

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق


عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید
عشق 

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 21:7 ] [ ایمان ] [ ]

Cheshat


گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!


بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست 

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 21:5 ] [ ایمان ] [ ]

Nadarad

دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد


من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد

من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می‌شود ساحل ندارد

 

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 21:4 ] [ ایمان ] [ ]

Anar...

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم


نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
 

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 21:3 ] [ ایمان ] [ ]

To...!

خدا منو آفرید که عاشق تو باشم
جز عاشق تو بودن کاری نداشته باشم
خدا به من نفس داد تا از تو شعر ببافم
تا که ببینی هردم دور تو در طوافم
یه حسی داد تا زنده م صدات باشه تو گوشم
به شوق داشتن تو تن پوش عشق بپوشم
خدا چشامو وا کرد تا تو رو خوب ببینم
از دشت دلخوشیها برات شادی بچینم
خدا دلو به من داد تا به تو مبتلا شم
که روز میلاد عشق دست خالی نباشم
خدا تو رو به من داد تا تو قلب تو جا شم
تو مروارید احساس من صدف تو باشم

خدا تو رو آفرید که من تنها نمونم
که اسمتو شب و روز بشه ورد زبونم
خدا نگاه تو رو گره زد به نجابت
تا من عاصی از بند راضی شم به اسارت
خدا با مهربونی دلتو آشنا کرد
تو قلب سوت و کورم چه محشری به پا کرد
خدا تو رو آفرید که معجزه ببینم
تا وقتی که تو باشی منم عاشقترینم
خدا دلو به من داد تا به تو مبتلا شم
که روز میلاد عشق دست خالی نباشم
خدا تو رو به من داد تا تو قلب تو جا شم
تو مروارید احساس من صدف تو باشم 

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 21:1 ] [ ایمان ] [ ]

Boodam!

اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی 

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ] [ 20:55 ] [ ایمان ] [ ]

تو که گندم، تو که حوا، تو که شیطان منی

باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام
باز هم یاد تـــــــو ماند و من و دیوانگی ام

اشک در دامنم آویخت کـــــه دریا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم


خواب دیدم کــه تو می آمدی و دل می رفت
محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت:

یک نفر مثل پـــــری یک دو نظر آمد و رفت
با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت

خنده زد کوچه به دنبال تبسم افتاد
باز دنبال جگر گوشه ی مــردم افتاد

“آخــــــرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد
یک شبه یک شبه دیوانه چشمان که شد”

تا غــزل هست دل غمزده ات مال من است
من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است

“آی تو، تو کـــــه فریب من و چشمان منی
تو که گندم، تو که حوا، تو که شیطان منی

تو که ویران من بی خبر از خود شده ای
تو که دیوانه ی دیوانه تر از خود شده ای”

در نگــــــــــــــاه تو که پیوند زد اندوه مرا
چه کسی گل شد و لبخند زد اندوه مرا

ای دلت پولک گلنـــــــــار؛ سپیدار قدت
چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت؟

چند روزی شده ام محرمت ایلاتی مــن
آخرش سهم دلم شد غمت ایلاتی من 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:48 ] [ ایمان ] [ ]

عشق...‍‍!

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق


هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق


عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید
عشق

 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:45 ] [ ایمان ] [ ]

.

مینویسم بدون تو
بدون حضور تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تو
این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود در نگاهم
بدون تو آه بدون تو...
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان طعنه تلخی است انگار
بدون تو قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو
لحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها
ساده و کودکانه گریه میکنم 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:43 ] [ ایمان ] [ ]

Man....!

من از این تنهایی

از این که دیر می آیی

از این که روزی به من بگویی

تو به من نمی آیی

می ترسم....

چرا نمی دانی تو

چگونه بی تو زمان میگذرد

بارها این را از خودم می پرسم

من می ترسم...می ترسم...
----------------------

 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:41 ] [ ایمان ] [ ]

zeNdeGi

زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

از این حسم عشق را می خوانی

زندگی یعنی داشتن قلب پرستو

در این وادی پست و ناهنجار تو در تو
 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:38 ] [ ایمان ] [ ]

پیش از آنی که با غزل آیی

پیش از آنی که با غزل آیی، دفترم شوره زار ماتم بود
ماه برکوی دل نمی‌تابید، خانه ام انتهای عالم بود

کنج آیینه‌ام نمی خندید برق سوسوی کوکب بختم
بی‌سحرگاه خنده خیست، باغ بی‌باغ، قحط شبنم بود


تا رسیدی خدا تبسم کرد، با عبور تو کوچه پیدا شد
قبل از آنی که بگذری از دل، عطر در انحصار مریم بود

محو شب مانده بودم و مبهوت از خیالی که با تو زیبا شد
قد کشیدی از عمق احساسم، لرز قلبم چو شانه بم بود

بین عقل و جنون غزل رویید، شانه در شانه، خستگی خوابید
دست عشقت چه قدرتی دارد، کارد آن سوی استخوانم بود

چشم‌هایت مرا صدا می‌کرد، روح من سر به زیر می‌انداخت
رد شدم آزمون جرات را، درصد عشق‌بازی‌ام کم بود

ماه؛ بین من و تو قسمت شد، عشق از روی سادگی خندید
جای انگشت‌های حوا ماند روی سیبی که دست آدم بود

 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:36 ] [ ایمان ] [ ]

غزل چشم

دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم

همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم


ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنیست
به خدا خود تو بگو نام که را بنویسم

صاحب قبله و قبله دو عزیزاند ولی
خوشتر آن است من از قبله نما بنویسم

آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد
باز غم نامه به بیگانه چرا بنویسم

تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصه ی درد به امید دوا بنویسم

قلمم جوهرش از جوش و جراحت باقیست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم

بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس
پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم

بعد یک عمر ببین دست و دلم می لرزد
که من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم

من و تو چون تن و جانند مخواه و مگذار
این دو را باز همین طور جدا بنویسم

شعر من با تو پر از شادی و شیرین کامیست
باز حتی اگر از سوگ و عزا بنویسم

با تو از حرکت دستم برکت می بارد
فرق هم نیست چه نفرین چه دعا بنویسم

از نگاهت به رویم پنجره ای را بگشای
تا درآن منظره ی روح گشا بنویسم

عشق آن روز که این لوح وقلم دستم داد
گفت هر شب غزل چشم شما بنویسم 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:34 ] [ ایمان ] [ ]

دانه های دل


دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم


نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:31 ] [ ایمان ] [ ]

...!?

شیشه ای می شکند...

یک نفر می پرسد...

چرا شیشه شکست؟

مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.

یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد.

شیشه ی پنجره را زود شکست.

کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست،

عابری خنده کنان می آمد...

تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...

اما امشب دیدم...

هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟

دل من سخت شکست اما،

هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا


 


 

 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 9:2 ] [ ایمان ] [ ]

.../-/

خواهم امشب را که با غم سر کنم

دفتری با اشک چشمم تر کنم

نام آن دفتر نهم دیوان عشق

اشک را عنوان آن دفتر کنم







باز دلم گرفته گریم اختیاری نیست



آخه جز گریه منو کاری نیست



یه عمری از محبت بی نصیبم ای خدا



آخه من غریبم ای خدا



کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم



از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم



کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی نداریم



هی پشت سر هم همش بد میاریم



ما خون جگر خوردیم سوختیم وساختیم



به جرم زنده بودن همه هستی را باختی
 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 8:58 ] [ ایمان ] [ ]

1

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست



دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را

قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد

آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست

حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 8:56 ] [ ایمان ] [ ]

Che ShabHaie....

چه شبهایی با رویای تو خوابیدم

نفهمیدی

چه شبهایی که اسم تو رو لبهام بود

نمیشنیدی

چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم



از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم



چه شبهایی با شب گردی

شبو تا صبح می بردم

نبودی ماه جون می داد

نبودی بی تو میمردم

چه شبهایی دعا کردم یه کم

این فاصله کم شه



یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه





توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من



چه قدر جای تو خالی بود

چه شبهای بدی بودن



گذشتن عمرو بردن

حالا من موندم و حسرت



چه قدر بی رحمه این دنیا



به این تقدیر بد لعنت...............


 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:47 ] [ ایمان ] [ ]

1

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......

 

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 9:45 ] [ ایمان ] [ ]